کرزی! لالا، ای چه ترتیب کدی؟ او بیادر! کلهات خو گرم نبود ؟ ای چه کدی، بینی ما ره بریدی ده پیش ایقدر سیال و شریک..
ای چه گپهایی بود که زده می رفتی . خدا نزنیت کتی ای قسم بیانیههایت، رودهء ما ره بریدی از خنده. گرده کفک شدیم به خدا. حالی چه ضرورت بود که از بَر(حفظ)
بیانیه بتی. میماندی یگان مسلمان، برت نوشته میکد
و تو خوش خوشک، خوانده میرفتی . حالی جبر خو نبود که بیایی و از حفظ بیانیه بدهی، خیر است. مثل سابقا از روی کاغذ می خواندی، هیچ کس، سرت خنده نمیکد حتی صنف اولهای ما. .
اولش همو آمدنت و ده تخت شیشتنت خودش یک فیلم بود که نشانِ ما دادند. سیرت بیچاره، با اوقدر رای زیاد نتانست بیایه و شما جنابعالی! بیخار آمده سرِ تخت شیشتین. اِی خو میگوم نوشک جانت، زدی نفر ره. .
بعد از او یک کارهایی میکدی که نه به ما آب ماندی و نه آبرو. اوهم خیر، یک روز پاکستانه اخطار میتی و یک روز باز از او نجسها، معذرت میخواهی. یک روز میایی پیشانی ترش کده و ابرو ها گره اندر گره، ده تلویزیون، گپهای خطرناک میزنی، باز دیگه روز از کارَت پشیمان شده، میری یک نمایش تازه ره بهراه میاندازی. ده انتخابات ریاست جمهوری که به نقصات بود، صدایته نکشیدی و رفتی بیغم شیشتی ده سرِ تخت پادشاهی و خوده سم صحی سلطان حامد خان جور کدی
بازهم چیزی نگفتیمت. کتی ایرانی ها و پاکستانی ها، ساختک و بافتک کده پیسه میخوردی و او داوود زی و مچم چی زی و چی زیاته پیسهخورک کدی. که تا امروز سنگ طرفداری اوناره به سینه می زنن، که مردم بیچاره فکر میکنن، که مادر شان یا پدر شان پاکستانی بوده یا ایرانی، نه وطنی و وطندار، اوهم خیر، ده انتخابات مجلس نمایندهگان که به نقصات بود، چه کارهایی که نه کدی و چه بازی هایی نبود که براه انداختی. ای دادگاه ویژه و نمی فامم چی و چی بود که دود از دماغِ نماینده های بیچاره کشیدی. نه شب خواب داشتن نه روز
حالی ای جرگه مرگه چیس که تو و بلی گویکهایت با دَمب و دُول بهراه انداختین، او هم خیر. همی بیانیه بود که دادی خدا بشرمانیت کتی ای بیانییت که ریش ده روی ما نماندی و بروت ده پشت لبهایمان، او بیادر ایره خو همی اُشتکهای ریزه هم میفامن که نه خودت مستقل هستی و نه ما.
با ای بیانیای احساساتی و قوم فریبانکات ناق و ناروا ده جانِ ما مردم نزن، به لحاظ خدا، تمام دنیا ما ره گپ داد حالی توهام گپ میتی ؟
باز چی یک گپهای کوچه بازاری میزدی. فقط که تازه از میدانِ کوک(کبک)جنگی آمده باشی، نی ای که رئیس صاحب جمهور باشی. به لحاظ خدا ای چه ترتیب کده بودی او گُلِ بیادر! کشتی ما ره از خنده
تو ره به سر میرویس جانت قسم، اگه امشو خانه رفته بعد از زدنِ یک چای سبز، بر دو دقه اگه سر گپهای زدهگیت یک چُرت سم صحی نزنی.
خودت فکر کو، اوغانستانه جنگل جور کدی و ما ره حیوان. تو ره و خدایت اگه دیگه ما ره شیر بگویی اولش خو، شیر و سگ و شغال، کلش حیوان است بین شان هیچ فرقی نیس، دومش حالی همی گپ از زدن اس که زدی" ما شیر هستیم، شیر خو بیکار نیست که هر روز گرد خانهاش بدود و امنیت خوده بگیرد، بانش که اینا بیاین و امنیت ما ره بگیرن. ایران و پاکستان جگر ماستند دلبند ماستند" تو ره و خدایت همی گپ ها ده شان یک رئیس جمهور اس که ای رقم چیزها ره بگویه ؟ ای ایران و پاکستان چه قسم دلبند و جگرت هستند، که هر هر روز، ای پاکستانی های بی پیر، ما ره راکت باران کده جگر ما ره خون و دل ما ره آو می کنن. ای خوب بیادریس و باز میگی که دلبند ماستند، خدا خودش اصلاح ات کنه ولا ا
امروز ای 39 و 39 بازی چه بود گلِ بیادر! . توبه توبه از دستِ خودت و نفرای انتخاب کدهگیت..
بسیار نصیحتت کدم خدا کنه که ده گوش بگیری و عملی کنی.
روز و روزگارت لپ و جپی باد لالا!