بهروز نام دارم و 23 سال پیش طبیعت، تُفم کرد. از همان روز نخستین تا امروز سرگردان و ولگردم.
شماهایی که به این وبلاگ سر میزنید و خط خطیهایم را میخوانید.
سپاسگزار تانم.
ادامه...
بنیادگرایی،
مسلمانِ مومن نمایی، خشکه مقدسی به قول هدایت جانماز از آب کشی و نوعی
فاشیزم دینی این روزها باب شده که روز به روز بیشتر، گسترده تر و در عین
حال خطرناک تر از پیش و به پیش تاخته روان است. مسلمان نما ها و برادرانِ
غیرتمندی که آبشخور فکری شان ریشه در حزب تحریر، جمعیت اصلاح، وهابیت و
گروه های شدیداً بنیادگرای دیگر دارد و خلق الله نیک می دانند که این گونه
گروه ها مرکز اصلی شان در لندن است و این همه سنگِ کفارستیزی بر سینه کوبیدنِ شان، آب در هاون کوفتن و توده های عوام را فریفتن است.
دیشب یکی از دوستانم که استاد دانشگاه است و مضامین دینی را در دانشگاه
درس می دهد از عروسییی آمد و لب به شکایت گشود که این نادان ها از عروسی
مجلس وعظ ساخته اند و ستیژی را که باید مطرب بنشیند و سرودی خوش بخواند،
منبر گذاشته اند و به میدان داری دینی پرداخته و دین و دنیا هر دو را
باخته. امروز نبشتهیی خواندنی از ثاقب عزیز خواندم اندرباب مجلس تعزیه و تغذیۀ بنیادگرایانه ساختن عروسی ها. ایشان در مزار به این مشکل برخورده و آن دوستِ استادم در کابل.
بهروز خاوری
پنجشنبه 23 خردادماه سال 1392 ساعت 10:42 ق.ظ