گر بماندیم باز بردوزیم
جامه ای کز فراق چاک شده ست
ور نماندیم عذر ما بپذیر
ای بسا آرزو که خاک شده ست...
سلام ...
سال نو مبارک و بسیار بسیار ممنونم که در این مدت تنهایم نگذاشتید. نظرها، پیشنهادها و انتقادهای دوستانه تان دل گرمم کرد. بالاخره از پایان نامه ام دفاع کردم و اگر خدا بخواهد وقت بیشتری برای پاسخ گویی به لطف شما خواهم داشت.
خبر چاپ کتاب جدیدم را باید یک ماه پیش به اطلاعتان می رساندم اما...( به هر حال عذرخواهی های بسیاری بدهکارم!)
" آویشن و اندوه " را انتشارات فصل پنجم در اسفندماه 1391 منتشر کرد.
معرفی و نگاه مریم ایران نژاد را دربارۀ این کتاب در وبلاگ دارکوب بخوانید.
و لیست مراکز فروش انتشارات فصل پنجم را در اینجا ببینید.
شما را به غزلی از این کتاب مهمان می کنم:
خيابان (سيد عليخان) يكي از فرعيهاي منشعب از چهارباغ عباسي است كه به نام سيد عليخان تبريزي، نستعليقنويس قرن يازده هجري نامگذاري شده است.
قلم به دست گرفتم شروع باران را
درختهاي خيابان خيس و عريان را
قلم به دست گرفتم، غروب آمد و مه
بنفش كرد سراپاي اين خيابان را
و مه براي خيابان لباس تنگي بود
كه ميشد از پشتش كل "سبزه ميدان" را-
به راحتي به تماشا نشست و تخمه شكست
و فكر كرد: «اگر مهر ماه و آبان را-
تمام وقت مسافركشي كني شايد
براي مرضيه آن كفشهاي ارزان را...»
و مه براي خيابان لباس تنگي بود
كه تيتر مضحك امروز صبح كيهان را-
نميتوانست پنهان كند، و من يك آن
خيال كردم آن چشمهاي گريان را...
و ميشد از وسط مه قدمزنان رد شد
و فكر كرد: «خيابان "سد عليخان" را-
كه گفته است كه چون خنجري فرو بكنند
درست در كمر "چار باغ عباسي" ؟...»
..................................................................
صداي راديو كه هي "سلام تهران" را-
شبيه مته به مغزت فرو كند، آنوقت
سيوسه پل كه ترك ميخورد تو ميشكني!
تو آه ميكشي اين شهر، اين خيابان را...
نگاه كن چقدر اصفهان شكسته شدهاست!
نگاه كن چقدر سرزمينم ايران را! ...
*
قلم به دست گرفتم دوباره خير سرم
كه لحظههاي دلانگيز اين زمستان را...
مرا و بغض فروخوردهً مرا ول كن!
بخوان ترانه، بخوان شعر "باز باران" را...