این چند خطِ شکسته و ریخته را، تقدیم میکنم به آموزگاری که، روزی و روزگاری سخت دوستش داشتم. ولی گفتن نمی توانستم و از همین رو میآزردمش. اکنون سخت شرمنده اش هستم، ایکاش یکبار دیگر ببینمش و از کارهای بدم پوزش بهخواهم
روز معلم به او و تمام آموزگاران دنیا مبارک باد.
یادِ آن روزها بهخیر، چه روزهایی بودند
یادِ آن روزها بهخیر، آموزگار عزیزم! ایکاش ما قدر تو را میدانستیم، و در مییافتیم که چهقدر مهربان بودی و تا چه حدی می خواستی ما درس خوان باشیم و در آینده یک چیزی شویم
استاد عزیزم! از تمام شوخی ها آزار و اذیت دادنها، و تمام کثافتکاری هایی را که میکردیم، سخت پوزش می خواهم. و شرمنده ات هستم.
ایکاش! یکبار دیگر، برگردم به همان روزها و اینبار بی هیچ شوخی و شیطنتی، خاموش و آرام به حرف هایت، به درس هایت گوش دهم . و همه را به حافظه بهسپارم
کاش! یکبار دیگر برگردم به همان صنف و همان لحظه ها، اما اینبار هیچگاه سوی پنجره نخواهم دید و با هیچ رهگذری حرف نخواهم زد، چپ و آرام به درس گوش خواهم داد. در کتابچه ام رسم قلب تیر خورده و آی لف یو نخواهم نوشت. و از کتابچهء نوت الجبرم گلچین رباعی و دوبیتی نخواهم ساخت. مطمئن باش، اینبار مانند یک آدم، درس خواهم خواند.
اینبار هیچ همصنفی ام را ریشخند نخواهم کرد. و بر پشت هیچ رفیقی کاغذچسپ نخواهم زد. این بار در صنف ساجق نخواهم جوید. و بر کالا و موهای هیچ کسی نخواهم چسپانید.
استاد عزیزم! برایت قول میدهم که اینبار هیچ غولکی را با خود به صنف نمی آرم و دیگر هیچ کاغذ پاره و هیچ کلوخی را در غولک نمی گذارم و کسی را با آن نخواهم زد.
استاد عزیزم! باور کن پشتِ تو و درسهایت سخت دِق شده ام و دلتنگم
فقط یک بار دیگر بیا و درسم بده.
قول می دهم که دگر آزارت نمی دهم. و در صنف موبایلم را روشن نمی کنم و آهنگ نمی شنوم حاضری را نمی دزدم و بلندبلند گپ نمی زنم. سر و صدا و هیاهو به راه نمیاندازم
موهای هیچکسی را نمی کشم و با سنجاق کسی را سیخ نمیزنم. باور کن حالی بچهء خوب شده ام و دیگر آن بهروز شوخ و لعنتی نیستم.
استاد عزیزم یکبار دگر بیا و درسم بده.
استاد عزیزم! سخت دوستت دارم، روزت مبارک باد.