چشمی و صد نم، جانی و صد آه
چشمی و صد نم، جانی و صد آه
دیوِ
دلهره و درد سایۀ وحشتناکش را بر فراز این غمکدۀ شوم گسترانیده و انتحاری
بازهم دلهای بیگناهانی را درانیده است. کروزین سوارِ ارشد که آماج بود
رهید از دام و داغِ دریغ از دست دادن، دلهای مادرانِ دستفروشان و
همسرهای کارگرانی را دردمند ساخت که به امید یافتنِ لقمه نانی صف کشیده
بودند.
نمیدانم آن کودکانِ آفتابسوخته یی که ساجق میفروختند در این جهنم سوختند یا نه؟