عکسهای شهید استاد مزاری

مقداری از عکسهای رهبر شهید استاد مزاری

Image and video hosting by TinyPic

Image and video hosting by TinyPic

Image and video hosting by TinyPic

Image and video hosting by TinyPic

Image and video hosting by TinyPic

Image and video hosting by TinyPic

Image and video hosting by TinyPic


به یاد بود از انقلاب مردم چهارکنت ولایت بلخ

سوم حوت سالروز قیام مردم انقلابی چهارکنت.

نوسیده:حاجی حمید(بصیر احمد دولت آبادی)

Image and video hosting by TinyPic

(نمایی از سرزمین انقلابی ولسوالی چارکنت ولایت بلخ)(عکسی از روح الله رحیمی)


مردم چهارکنت در 3 حوت سال 1357ش دست به قیام زده ، دم و دستگاه حکومتی را از منطقه برچیدند. دلیل قیام مردمی در این ساحه نزدیک شهر مزار شریف دوچیزبود. اولا، ظلم و بیداد حکومت و دستگیری بی حد و بی مرز سران قومی ، ثانیا قیام مردم دره صوف در تاریخ 27 دلو سال 1357. پس از قیام مردمی ، دولت عکس العمل شدید نشان داده و در چندین نوبت به چهاکنت حمله نمود که هر بار تلفات و خسارات زیادی به مردم و دولت وارد می شد. ولی معروف ترین و پرتلفات ترین جنگها ، همان جنگ آخر عمر تره کی و اول ریاست جمهوری حفیظ الله امین است که شرح ماجرا را از زبان خود بابه مزاری که در این جنگ حضور داشته و تاثیر گذار درآن بوده می خوانیم.
"از اینکه نزدیک عید رمضان بود یک سری بچه ها گفتند ما کابل و خانه خود می رویم. در اینجا از بچه ها هیچ کس نماند، با اینکه به عنوان چریک تعلیمات دیده بودند. چند روز بعد از عید قوا آمد، فقط افتخاری و همین استاد ابراهیم بود.
قوای پر زور هم آمد، حبیب الله قوماندان چهارکنت شهید شد، تانک ها از کتل یرغیلی بالا رفته ، مردم ییلاق را ترک کرده همه فراری شدند. دین محمد خان امر داد که عقب نیشنی کنند. لهذا افتخاری و استاد ابراهیم آمد که" شما تنگ نظری می کنید، اندیشه انقلابی ندارید، باید چهارکنت را ترک کنید ، بروی دره صوف و از آنجا طرف پلخمری.الان چهارکنت شکست خورده و مردم تسلیم می شوند و نهایتش ترا هم می گیرند". در این مسله حاجی بابه ام هم موافق بود. حاجی بابه ام آمده بود که مردم شکست خورد و دین محمد هم مردم را امر عقب نشینی داده،محقق(استاد حاجی محمد محقق رهبر فعلی حزب وحدت اسلامی مردم افغانستان) هم دستش زخمی و به گردنش ، شما باید بروید هیچ کس مارا کار ندارد، فقط در اینجا مطرح است امکان دارد شما را دستگیر کند. یک شب اینها در گاو دره آمدند و نشستند- امین ، حاجی بابه ام ، حاجی نبی بود ، بچه کاکایم غلام عباس هم گلوله خورده در جنبلاغ مانده بود- اینها این مسله را گفتند و من هم گفتم : والله ما همی مردم را رها کرده رفته نمی توانیم، هرچه که مردم شد ما هم می شویم. یک چیز زیادی از اینها نیستیم. افتخاری ناراحتی کرد و گفت شما انقلاب را در نظر ندارید و باید در آینده انقلاب باشید. من گفتم: شما هرچه فکر می کنید، ما هیچ کاری غیر از انجام وظیفه چیز دیگری در نظر خود نداریم. انقلاب دست ما نیست، پیروز می شود یا نمی شود، دست خداست. خدا می خواهد پیروز کند می خواهد پیروز نکند. این است که ما باید در کنار مردم باشیم.
اینها از آنجا رها کردند ، دره صوف آمدند،البته استاد ابراهیم تقصیر نداشت افتخاری برد.استاد ابراهیم دره صوف ماند و از آنجا طرف پلخمری و بعد کابل آمد، من یک ماه بیشتر ماندم . واحدی هم از پشت من کابل آمد و یک سری تشکلیلات را در کابل بوجود آورد. خلیلی ترکمن رفته بود، حکیمی غزنی رفته بود، شفق و افتخاری وقتی واحدی آمد اینها خارج رفتند. چون در مقابل او نه اندیشه داشتند و نه هم کارآیی. ما چهارکنت ماندیم ، سه بار دره صوف نفر فرستادیم که کمک بیاید و نیامد. در این جنگ 60 نفر زخمی و35 نفر شهید داشتیم. غلام عباس سه روز جنبلاغ مانده بود، اینها را آوردیم شانجیر، چند روز ماند فوت کرد. بعد صد نفر از دره صوف آمد،آنها سر کوه را گرفتند و ما به این طرف، ولی مردم غنیمت زیاد گرفت. دو شب در جنگ رفتیم ، یک شب سر تخت خان حمله کردند، یک تعداد در وسط بند ملا عبدالله حمله کردند، نزدیک دو هزار میل سلاح را مردم چهارکنت گرفتند ، آوازه شد که 7تا9 هزار نفر در چهارکنت نابود شده ، در همین وقت تره کی از بین رفته ، حفیظ الله امین روی کار آمد.
از همان صد نفری که از دره صوف آمده بود، پنجاه نفر شان در همان هفته دوم فرار کردند ، ولی در مزارشریف شایعه شده بود که ده هزار نفر از دره صوف آمده ، چهارکنت هم بسیج شده، می خواهند بالای شهر مزارشریف حمله کنند! در اینجا بود که حکومت 14 نفر از ریش سفید های مزار را برای صلح به چهارکنت فرستاد.2نفر هم از مردم چهارکنت تعیین شد تا مذاکره کنند.یکی مرا تعیین کردند یکی هم حاجی سید کاتب را. در جلسه نشستیم هرکس گپ زد، صحبت ها زیاد، نهایتش این شد که اینها تانک های خود راعقب بکشند و بروند و چند نفر ریش سفید هم از چهارکنت پیش والی برود...ما گفتیم اینها تانک های خود را عقب نشینی بدهند و بروند ... ماهم قول می دهیم که الان حمله نمی کنیم ولی هیچوقت جلو مجاهدین را نمی گیریم و از ریش سفید های که مزار می روند عسکبرداری نکنند و رادیو هم اعلان نکند فقط همینقدر، ضمنا چند صاحب منصب پیش ما گروگان باشد تا اینها بیایند.
بعد از یک هفته ، ده روز جلسه ، آنها قبول کردند چند صاحب منصب خود را گروگان بگذارند و ریش سفید ها بروند.بعد حاجی غلام حسین آمد عذر کرد، مرا تنها خواست که آبروی ما را مبرید، ما می خواهیم آنجا پیش دولت زندگی کنیم به عنوان کلان قوم مارا فرستاده، به ما اعتبار نمی کنید صاحب منصب ها را گروگان می گیرید! بعد ما موافقت کردیم که خوب برو، صاحب منصب ها را گروگان نمی گیریم اگر نفر های ما ظرف سه روز بر نگردند ، ما سر مزار حمله می کنیم. اینها مزار رفتند و برگشتند..."
هدف بابه مزاری ، گزارش جنگ چهارکنت نبود بلکه بررسی عمل کرد سازمان نصر بود، هدف ما هم بررسی جنگ نیست ورنه گفتنی های زیادی در باره همین جنگ معروف باقی است که مجال بحث آن نیست. نگارنده در آن شرایط به شهر مزارشریف بود و از نزدیک شاهد تحولات و شایعات . سراسر شهر را وحشت فراگرفته بود چرا که در آن جنگ تقریبا دولت تمام قوای خود در نواحی شمال را بسیج کرده بود تا چهارکنت را فتح کند. بیشتر هم نیروی مردمی را که تازه به نام کمیته دفاع از انقلاب شکل گرفته و هیچگونه آمادگی و یا تعلیمات خاص نظامی ندیده بودند، به چهارکنت اعزام کردند. گذشته از آن عدم آشنایی افراد اعزامی با مناطق کوهستانی ، یکی از عمده ترین چالشهای نیروهای داوطلب دولتی بود. شکست خورده ها برای توجیه ضعف های خود، قدرت مردم چهارکنت را صد ها برابر از آنچه بود تبلیغ می کردند و این خود به نفع مردم چهارکنت تمام می شد که دشمن کار تبلیغاتی را به نفع شان به عهده گرفته بود.تعداد تلفات و خسارات حکومت ده ها بلکه صد ها برابر به زبان مردم انداخته می شد. در خود شهر هم دکانها به اثر تهدید شب نامه ها بسته می شد.مرگ تره کی و بعدا کشته شدن خود امین بدست روسها و تجاوز آشکار نظامی ارتش سرخ ، سمت و سوی جنگ را تغییر داد و چهارکنت به شکل آزاد و خود مختار باقی ماند، هرچند بار ها مورد حمله قرارگرفت ولی دیگر برای حکومت سودی نداشت که تمام انرژی را آنجا مصرف کند. جنگ های داخلی گروه ها که شایع بود حکومت بین مجاهدین نفوذ کرده، تا حدودی کار دولت ببرک را راحت تر ساخت. ولی در آن شرایطی که بابه آز آن صحبت می کرد قضیه کا ملا متفاوت بود.

عکس های از والسوالی چهارکنت

 

چهارکنت یکی از والسوالی های ولایت بلخ می باشد که در ۴۰ کیلومتری جنوب شهر مزار شریف موقعیت دارد.

عکس های از این منطقه توسط JUAN C. TEJADA III گرفته شده است.

منظره ای از تنگی شادیان در شمال والسوالی چهارکنت


راههای والسوالی چهارکنت


عکس های از قریه های والسوالی چهارکنت

 

برای رفتن به منبع این عکسها اینجا کلیک کنید.

 

 

برای دیدن عکسهای زیبای غروب از شهر مزار شریف اینجا کلیک کنید.

 

Image and video hosting by TinyPic

عکس های از قریه سفید چشمه والسوالی چهار کنت



Image and video hosting by TinyPic

عکاس: روح الله رحیمی


Image and video hosting by TinyPic


Image and video hosting by TinyPic


Image and video hosting by TinyPic




عکس های شهید مزاری

Image and video hosting by TinyPic

دیزاین: محمد ذکی احسانی


تقدیم به همه دوستداران رهبر شهید (ره)

Image and video hosting by TinyPic

Image and video hosting by TinyPic

عکس هاس استاد شهید عبدالعلی مزاری

Image and video hosting by TinyPic

Abdul Ali Mazari Photo

Image and video hosting by TinyPic

Image and video hosting by TinyPic


مقاله ای از بهروز خاوری


Image and video hosting by TinyPic

نویسنده : بهــــــروز خاوری


Image and video hosting by TinyPic   Image and video hosting by TinyPic
روزی بود و روزگاری ، که ما نیز از خود جا و مکانی داشتیم و دم و دکانی . برای خودمان کار میکردیم و لقمه نان حلالی را از گلو فرو میبردیم . نه کس را به کس کاری بود و نه اذیت و آزاری .
وطن ، وطن بود و ما وطندار . از خود دلی داشتیم و دیاری ، در خانه های گلینی روز را به شب می آوردیم و با چراغ های مسینی شب را به روز میسپردیم . هرکس به کار خ...ود مصروف و مشغول بود بازرگان به بازرگانی خود میرفت و چوپان به چوپانی خود . مرزی داشتیم و مرزبانی . و وطن از خود نامی داشت و نشانی .
هنوز همه خلق به غلامی و بخل و بدبختی عادت نکرده بودند . آزادی و آزادگی را پاس میداشتند مردان کارزار و دلیران عرصه ی پیکار را قدر و قیمتی بود . بزرگان را مقامی بود و از خوردان احترامی . در چهره ها شادیی بود و در کلبه ها آبادیی . خانه ها از پای بست ویران نبودند و خلق چنین سرگشته و حیران . نه غمی بود و نه وهمی ....
ًًٌٍَُِتا اینکه روزگار بگشت و چرخ غدار بازی دیگرگونه یی برکار آورد . درد و دریغ جای دلداری را گرفت و خشم و خشونت همه جا حاکم شد و نامردی و ناسپاسی قایم . مهر از دلها برفت و محبت از چشم ها نه رحم و عطوفتی ماند و نه مردی و مروتی . شیطان در دلها خانه کرد و افکار اهرمنی در سرها لانه . دیوان و دیوخویان از هرسو جادو و جنبل، جرم و جنایت را دمیدن گرفتند و باد های سموم وزیدن .
نیمی از خلق وجود خدا را انکار کردند و نیمی از خداپرستان وجود خلق خدا را . برادر چشم برادر به چاقو بیرون کشید ، و پسر دل پدر را از دلخانه بی جا کرد . خواهر به طمع دست خواهر قطع کرد و مادر گوشت دختر را بدندان جوید . دستانیکه پیش ازین نوازش میکردند آرامش را از مردم گرفتند و انگشتانی که چون در مینوشتند خامه ها را فگندند و ماشه های تفنگ را چسپیدند .
جوی های خون جاری شد و خلق خدا متواری . هرکس دست زن و فرزند بگرفت و به کناری گریخت و پای های دردمندِ مان ذره ذره خاک غربت را بیخت . رفتیم و رفتیم به ملک های نا آشنایی را دیدیم و طعم تلخ غربت را چشیدیم .
روزی و روزگاری رسید که پدر در شهری ماند و دختر در شهر دگری . برادر در چستجوی برادر گم شد و مادر در حسرت فرزند جان داد . خواهر در آرزوی دیدار خواهر کباب شد .
چشم ها چنان اشک ریختند که دگر اشکی نماند و در دلها چندان خون ریختند که بی حد و بی حساب شد .
نیمی رفتیم در دیار مردم خود را در هجر وطن سوختاندیم و نیمی در خانه و لانه ی خود ماندیم که آتش جنگ ما را سوختاند . نیمی در سراسر جهان پراگنده شدیم و نیمی در وطن از دست دژخیم و دشنه پروبال کنده شدیم . آری چقدر سخت است غربت و درد هجرت . هر کسی میکوشید که برهاندازین ورطه رخت خویش .
دگر هیچ ماهیی در هیچ دریایی گرسنه نماند . چرا گرسنه بماند ؟ از جنگ گریخته گان افغانستانی طعمه ی خوبی برای ماهیان آب های سراسر جهان اند .
آری دگر مغاکی نماند که جسدی از ما در آن نباشد و دگر جنگلی نماند به جهان که درندگانش پاره یی از بدن مان را ندریده باشند و به سراسر جهان ، وجب زمینی نمانده بود که کودکی از ما در آن بخاک سپرده نشده باشد .
پدر در کابل از اصابت راکت شهید شد و پسر در آبهای یونان طعمه ی ماهیان دریا شد ، دختر بدست قاچاقبران گرفتار شد و از روسپی خانه های دوبی و دوحه سر برآورد . و مادر پیر و شکسته سرانجام در آسایشگاه مسلولین در شهرکی دور افتاده یی از توابع کالیفورنیا چشم از جهان پوشید . اکنون بعد از سالها بستگانش در صدد آوردنش هستند اما چه کسی بداند؟ که این پیرزن در زیر درخت زیتونی در ساحل اقیانوس خفته است .
در جهار سوی جغرافیای جهان گم شدیم و با نسل های مختلفی در هم آمیختیم نخست زبان خود را فراموش کردیم و بعد پیوندهایی بستیم با بیگانگان مختلف و نسل خود را از اصالتش باز داشتیم و در نهایت هویت خود را گم کردیم . اکنون فرزندان ما زبان پدر و مادر ما را نمیدانند و به زبان هایی حرف میزنند که روزی و روزگاری نامش را نمیدانستیم که چیست ؟
آری چقدر درد و دریغ است که در اروپا و امریکا لخت مان کردند که مبادا سوغات مواد مخدر را با خود آورده باشیم .
و در ایران از طبقه ی شانزده ام ساختمان انداختند مان پایین که افغانی استی .
در پاکستان دست و پای مان را شکستاندند . که چرا به اینجا آمده اید .
کمرهامان در زیر بار مردم خم شد و از آبله ی دست ما دیگران سیر شدند ولی ما گرسنه ماندیم . برای دیگران قصرها و بلندمنزل ها ساختیم ولی خود مان در زیر پل ها و در داخل تونل ها شب ها را صبح کردیم . امروز در هر جای دنیا که بگردی نشانی از کار ما را حتمن میبینی .
ولی چه کسی باور خواهد کرد که مهاجر گمنام و گرسنه یی این بناهای رفیع و بلند را ساخته باشد و چه کسی یاد ما را گرامی خواهد داشت ؟
آیا امروز ایرانیی ، پاکستانیی ، عرب و اروپایی قبول خواهد کرد که روز و روزگاری سرکها و ساختمان هایشان را با دستهای پرپینه و آبله ی مهاجر افغانستانی ساخته اند .
از اینکه پناه مان دادند سپاسگزار شانیم و اگر گله یی کنیم از چشمان خود گله کرده باشیم ولی ایکاش فرزندان ما را میگذاشتند که درس بخوانند و تعلیم ببینند .
نیمی از ما در ملک مردم ماندگار شدند و خوی و خواص همانجا را گرفتند و نیمی دیگر بازگشتیم اما چه بازگشت تلخی!
مدت ها بخاطر لهجه و رفتار متفاوت مان تحقیر مان کردند . ایرانی زده خواندند مان . تهمت جاسوسی و ایران پرستی را بر ما زدند . به رفتار و کردار ما خندیدند ، ادا و اطوار مان را در می آوردند . و چه بدبختی هایی که ندیدیم و نکشیدیم .
این بود سهم ما از سالها غربت و بدبختی ، مزدوری و تحقیر و توهین شدن مان در ملک مردم .
از درس و تعلیم بدور ماندیم که ماندیم .
اما چقدر جای افسوس و افسردگی است . برادران همزبان ، همدین و هم فرهنگ ما . بجای اینکه چون برادر بزرگتر دست ما را بگیرند و بسوی خوشبختی رهنمایی مان کنند ما را به زندان افگندند و در پاسگاه هایشان پوسانیدند .
از دگران گله یی نیست ما را ولی از برادران همزبان خود گله میکنیم . زیرا شاعری گفته است .
هرکس بطریقی دل ما میشکند
دوست جدا دشمن جدا میشکند
دشمن گر شکند باکی نیست مارا
گله زدوست است که او چرا میشکند

اما گناه آنها نیز نیست . چون خود در صلح و صفا بسر میبردند و سیر بودند . بیچاره ها نمیدانستند که ما از بیم و بلای گلوله و گرسنگی میگریزیم و به کشور شان پناه میبریم بازهم میگویم خانه شان هزار بار آباد و آبادتر باد . که ما را پناه دادند .
روزی و روزگاری بود که
بیمار، دلشکسته و بیزار از همه چیز از غربت برگشتیم . آری اکنون دیگر آب از سر ما پریده بود . و ناگزیر به زیر پل ها و پلچک ها پناه بردیم و به دنیای گند موادمخدر پناه بردیم اکنون دیگر همه از ما بیزار اند و ما بیزار از این دنیا .
های مرگ! مرگی آرام و بی درد سر کجایی ؟ تا ما را از این همه تحقیر و توهین برهانی. های مرگ! همگان از تو بیم دارند و میگریزند ولی ما ترا دوست داریم و ترا بسوی خود میخوانیم . چرا نمی آیی و ما را بیغم نمیسازی؟
مرگ باور کن صمیمانه منتظرت هستیم و با گرمی و خوشرویی ترا در آغوش میگیریم . فقط همت کن و یکبار بیا .

دوم تیر (سرطان) 1390
بهروزخاوری
کابل ـ افغانستان

گزارشی از شانزدهمین سالگرد رهبر شهید استاد عبدالعلی مزاری در شهر کابل

گزارشی از شانزدهمین سالگرد رهبر شهید استاد عبدالعلی مزاری در شهر کابل

محمد ذکی احسانی

Image and video hosting by TinyPic


امروز 20 حوت 1389 طی مراسمی با شکوهی در مصلای شهید مزاری شهر کابل از شانزدهمین سالیاد رهبر شهید استاد عبدالعلی مزاری تجلیل به عمل آمد.

در این مراسم استاد محمد کریم خلیلی معاون دوم ریاست جمهوری اسلامی افغانستان و رهبر حزب وحدت اسلامی افغانستان و استاد حاجی محمد محقق رهبر حزب وحدت اسلامی مردم افغانستان و نماینده منتخب مردم کابل در پارلمان کشور، الحاج ستر جنرال عبدالرشید دوستم رهبر و بنیانگذار حزب جنبش ملی اسلامی افغانستان و سرقومندانی اعلی قوای مصلح کشور، الحاج عبدالروف ابراهیمی رئیس پارلمان کشور، حضرت صبغت الله مجددی رئیس شورای عالی صلح و امرالله صالح رئیس پیشین امنیت ملی و تاریخ نگار مشهور کشور حاج کاظم یزدانی، سرور دانش، احمد بهزاد، فاطمه نظری، شاگل رضایی، محمد ابراهیم قاسمی ، سفرای کشورهای دوست و عده زیادی از مقامات دولتی و نمایندگان مردم در پارلمان و دیگر شخصیت های علمی و سیاسی و در حدود 40 هزار نفر از شهریان شهر کابل نیز حضور داشتند.

مصلای شهید مزاری مملو از جمعیت بود و عده ای دیگر نیز در بیرون از مصلا و روی سرک ایستاده بودند.

محفل با تلاوت کلام الله مجید توسط قاری فلاح یکی از قاریان ممتاز کشور آغاز یافت سپس سرود ملی کشور نواخته شد.

در ابتدا حاجی رمضان حسین زاده رئیس ستاد برگذاری شانزدهمین سالگرد رهبر شهید با ابراز قدر دانی از مهمانان و دیگر حضار آنها را خیر مقدم گفت.

سپس داکتر صادق مدبر رئیس اداره امور و دارلانشاء شورای وزیران پیام محترم حامد کرزی رئیس جمهور کشور را قرائت نمود.

استاد محمد کریم خلیلی سخنران بعدی محفل بود او در مورد مزاری سخن راند و گفت: آرمان و خواسته های شهید مزاری وحدت تمام اقوام افغانستان بود. و سپس مردم را در جریان آخرین تحولات سیاسی افغانستان قرار داد. و در اخیر سخنانش از همدلی دو حزب وحدت سخن گفت:

"من بشارت می دهم که بین دو حزب وحدت اسلامی افغانستان و حزب وحدت اسلامی مردم افغانستان همدلی خوبی به وجود آمده است". و این جملات را چندین بار در لابه لای سخنانش تکرار کرد که موجب خشنودی حضار گردید.

سخنران بعدی حاجی محمد محقق رهبر حزب وحدت اسلامی مردم افغانستان بود. او در ابتدای سخنانش در مورد ابعاد بین المللی مفکوره های شهید مزاری سخن گفت: " رهبر شهید برای نشر فرهنگ اسلامی در سطح جهان کار کرد و مزاری بخاطر نشر معارف اسلامی زندان مخوف ساواک ایران را تحمل کرد".

و سپس حضار را در جریان آخرین مسائل سیاسی افغانستان و جهان قرار داده و گفت: غرب می خواست چهره ی اسلام را با جنگ نشان دهد ولی حرکت های انقلابی کشورهای اسلامی نشان داد که اسلام اهل گفتگو است.

 

بعد از آقای محقق ، حضرت صبغت الله مجددی در ستیژ قرارگرفت او در مورد خاطراتش با مزاری سخن راند و بیان داشت: مزاری نظر وسیعی داشت او هیچ تبعیض نداشت، کاش چند نفر دیگر هم مثل مزاری می بود.

و بعد از وی عبدالروف ابراهیمی رئیس پارلمان کشور به نمایندگی از خانه ملت ایراد سخن نمود.

سخنران بعدی فیض الله ذکی معاون حزب جنبش بود که پیام آن حزب را قرائت نمود و جنرال دوستم بنیانگذار حزب جنبش نیز در مجلس حضور داشت.

پیام سید منصور نادری رهبر فرقه اسماعیلیه افغانستان نیز توسط رمضان جمعه زاده نماینده مردم کابل در پارلمان قرائت گردید.

سخنرانان دیگر محفل استاد ناصری وکیل ولایت میدان وردک در پارلمان بود و سپس قطعه شعر زیبایی توسط سحر ریحانی کودک خورد سالی که هر ساله در سالگرد رهبر شهید حضور می یابد، به خوانش گرفته شد.

بعد از وی سید میثم حسینی دبیر بنیاد شهید کاظمی پیام حزب اقتدار ملی را قرائت نمود.

در لا به لای محفل عده ای از دلباختگان مزاری با خواندن قطعات اشعار یاد آن شهید را گرامی داشتند و گروه سرود نیز سرودی را با لهجه زیبای هزارگی اجرا کردند.

و در اخیر مجلس استاد خلیلی مژده ساخت مصلی بزرگ شهید مزاری را داد و مجلس با دعای استاد اکبری به پایان یافت.

Image and video hosting by TinyPic

من بشارت می دهم که همدلی خوبی بین دو حزب وحدت اسلامی افغانستان و حزب وحدت اسلامی مردم افغانستان به وجود آمده است.

استاد خلیلی

 راه پاک شهدا پر راهرو  و یادشان گرامی باد!

محمد ذکی احسانی دانشجوی سال سوم دانشکده تکنالوژی معلوماتی و مخابراتی دانشگاه کابل

پیام خانواده رهبر شهید در آستانه شانزدهمین سالیاد شهادت ایشان

پیام خانواده رهبر شهید در آستاد شانزدهمین سالگرد شهادت ایشان

Image and video hosting by TinyPic   Image and video hosting by TinyPic

زینب مزاری تنها یادگار استاد مزاری                                        استاد شهید عبدالعلی مزاری

شانزدهمين سال ياد رهبربزرگ تاريخ افغانستان استاد شهيد عبدالعلي مزاري(ره) و هزاران شهيد فاجعه افشار و غرب كابل را به شما فرزندان و وارثان درد و اندوه در سراسر گيتي تسليت عرض مي نمايم امروز پدرشهيد و پشت و پناهمان جسما در كنار ما نيست اما روح و يادش در بين ما ترانه ي همبستگي مي سرايد.
پدر پر كشيد و ما همچون كوفيان گريستيم تا اثبات كنيم فرزندان خوبي برايش بوده ايم آيا اين توجيه قابل قبولي ست؟ پس چرا كوفيان مورد اتهام نسل هاشدند؟! واقعيت اين است كه او را از دست داده ايم حال براي از كف ندادن آرمانهايش چه مي كنيم؟؟!
و به راستي استقلال سياسي و همبستگي و صرف نظر كردن از شيعه و سني- تاجيك- پشتون- ازبك و هزاره بودن در جامعه ي افغانستان امروز منجر به خود كفايي و موفقيت است پس بايد با وحدت كلمه و تلاش در سنگر علم با سلاح قلم دژباني محكم براي آرمان هاي خونين شهيداني هم چون مزاري باشيم.
دانشمندان و دانشجويان ما بايد به ياد داشته باشند كه عصاره ي زحما ت و تلاش هاي شبانه روزي دستان پينه بسته ي همان كارگراني هستند كه با جان و دل از شما حمايت كردند تا به آرمان هاي شهداي در خون خفته يمان جامه ي عمل بپوشانند و اينك از شما به عنوان فرهيخته ياد شود! 
امروز مردم در جهان اسلام كمر همت در برابر ظلم بسته اند و فرياد جاء الحق و زهق الباطل را سر مي دهند و اين فريادهاي صادقانه ي رهبر و پيشواي مان مزاري بزرگ را در يادها زنده مي كند و اين نكته را به اثبات مي رساند كه ظلم و ظالم ماندني نيست و دولت مردان در سراسر گيتي بايد شفافيت سخن و صداقت را با مردم خود حفظ كرده تا بتوانند اعتماد مردم را بدست آورند.

در پايان از شما فرزندان دلسوخته ي مزاري بزرگ كه با آرمان های رهبرتان تجديد عهد و ميثاق كرديد كمال تشكر و قدرداني را دارم.




خانواده شهيد مزاری

سالگرد استاد شهید بابه مزاری درقم 20/12/89 جمعه
قم: روبروی حرم بعد از پاساژملت مسجد زین العابدین (ع) از ساعت 2الی ختم مراسم

معرفی فرزندان دلیر هزاره

سلطان علی کشتمند

سلطان‌علی کشتمند (زادۀ ١٣١۴ خ - )، يکی از اعضای برجسته جناح پرچم حزب دمکراتيک خلق افغانستان و نخست وزير جمهوری دمکراتيک افغانستان در دوره حکومت کمونیستی ببرک کارمل بود. آقای کشتمند، به سیاست‌مداری آرام مشهور است.


زندگينامه

سلطان‌علی کشتمند فرزند نجف‌علی در سال ١٩٣۵ در چهاردهی کابل بدنیا آمد. همانگونه که خود کشتمند می‌نویسد، ریشه خانوادگی او بازگشت به هزاره‌های دایمرداد و فولادی دارد که در زمان نسل‌کشی عبدالرحمن‌خان (١٨٨٣-١٨٨١) از سرزمین اجدادی‌شان رانده شده و به حوالی کابل مجبور به اقامت شده‌اند. (برای خواند مطلب کامل روی ادامه مطلب کلیک کنید)

از سال ١٩٩٢ تا کنون سلطان‌علی کشتمند به عنوان پناهنده سیاسی در لندن زندگی می‌کند. صرف نظر از صحت و سقم اندیشه‌ها و عملکردهای او در تاریخ افغانستان، زندگی شخصی و سیاسی او از این حیث ارزش مطالعه را دارد که او به عنوان یک فرزند هزاره‌ی شیعه مذهب و محروم توانست سنت‌ شکنی کند و برای مدت ده‌سال در دو دوره به عنوان صدراعظم افغانستان فعالیت کند. مسئله‌ای که او به آن افتخار می‌کند:

"من از افتخارات شخصی خویش می‌شمارم که در عین اعلام آشکار ریشه و پیشینه‌ی خود به مثابه فرزند یک خانواده متدین و زحمتکش هزاره، در طول سالهای کار و مبارزه، خویشتن را به عنوان فرزند صادق کشور واحدمان افغانستان ثابت ساختم. ولی در جریان زندگی سیاسی، هرگز در برابر سیاستهای تبعیض‌پسندانه ملی و در برابر تعصبات و کینه‌جوییهای قومی، مذهبی، منطقوی و زبانی، خاموشی اختیار نکردم"(جلد سوم، ص ١٠٦٤)

برای خواند کامل مطلب روی ادامه مطلب کلیک کنید

منبع: www.hazaranetwork.com

ادامه نوشته