هذیان های انترنتی

چشمی و صد نم، جانی و صد آه

هذیان های انترنتی

چشمی و صد نم، جانی و صد آه

هشت نامیمون تر از هفت

قسمتِ دوم و پایانی اندر باب هشت ثور
(هرقدر سعی کردم هیچ عکسی اپلود نشد)
========
از قدیم گفته اند که عیبش جمله بگفتی هنرش نیز بگو و من نیز در پهلوی عیب ها هنرهای مجاهدین را بگویم تا نگویند شرم باد این جوانکِ زشت صورت و زشت سیرت را که عینکِ کبودی بر چشم زده و همه چیزش کبود نموده است.
در این هیچ شکی نیست که هشتم ثور و پیروزی مجاهدین بدبختی بسیاری را به میان آورد و این حاکمانِ بی تجربه و بی برنامه عالمی را به باد دادند و راهِ پیروزی پاکستان را آسان‌تر ساختند ارتشِ بزرگ و مجهز را نابود ساختند همه چیز درهم و برهم شد و ملتی زیر و رو.
خانه هندوها خراب شد و از بعضی مسلمان ها آباد. و همین برادرکشی و پدرکشی سبب شد که بلای بدتری به نام طالبان نازل شود و خشک و تر را بسوزاند نه مجاهدی را بگذارد و نه کمونستی را.
بچۀ ضیاءالحق در عیدگاه نماز خواند و شکرانه پیروزی را به جا آورد زیرا وصیت پدرش عملی شده بود و افغانستان آهسته آهسته به آتش کشیده شد.
ما در کتاب های مکتب می خواندیم که "یک مجاهد ده دانه مرمی دارد اگر با پنج دانه اش سه کمونست را بکشد چند دانه دیگر باقی خواهد ماند؟" و بدین سان ما کودکانِ دبستانی یاد می گرفتیم آدم کشتن را در همان نخستین درس ها، کمی بعدتر خواندیم که کمونست به معنای خدا ناشناس و کسی نبود که بگوید این معنا نادرست است برساخته از سرِ خشم و خشونت.
اما در پهلوی همه این‌ها، این پیروزی سبب شد که ما از شر حکومتی فاشیستی که همه چیز را در دستِ خود قبضه کرده بود رهایی یابیم و هر کسی صدایش را بتواند بلند کردن. و این هشت ثور بود که قدرت را از چنگِ چار تا پکتیاوال برون کرد و به همه مردم رسانید و در این هیچ شک و شبهه یی نیست و هر که انکار کند لعنت بر او باد.
و امروز نسلِ تازه یی از فرزندانِ مجاهدین سابق دارند آهسته آهسته روی کار می آیند که نه تنها اشتباهات گذشته را می پذیرند بل خود نیز با جسارت و شجاعتی بی مانند ان را نقد می کنند.
و این مسئله ملی حل ناشدۀ ما بود که عقده های دیرینه را شگافت و به شکلِ دشمنی قومی بروز داد و گلبدین پشتون‌تبار با مسعود و ربانی تاجیک‌تبار به جنگ پرداخت و این تبِ ناسیونالیستی سیاف بود که وادارش ساخت افشار را به خاک یک سان کند تا انتقامش را از هزاره ها گرفته باشد.
اما هشت ثور با آنکه این زخم های کهنه شده را دوباره تازه ساخت به همه گان مجال نفس کشیدن داد که هنوز هم نفس می کشیم.
تاریخ باید بازخوانی شود و اشتباهاتِ همه گان برملا تا آینده گان بتوانند در روشنی آن گذشته را به بررسی بگیرند و خود اشتباه نکنند.
امیدوارم روزی برسد که همه جنایتکاران جنگی به دادگاه کشیده شوند و آن مجاهدی که به نام جهاد آدم می کشت در کنار کمونستِ قاتل یک جا و یک سان محاکمه شود و عبرت گیرد که جانِ آدم خیلی ارزشمند تر از همه چیز است و نباید ملتی را گوسفندوار قربانی کرد.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد