مدت ها پیش، دوستان و فرهیختهگان همدیارم از بیکفایتی، بیمسوولیتی و
ناکارایی جناب ادیب، استاندار بدخشان، شکوه ها نمودند و گلایه ها کردند؛
ولی من میپنداشتم شاید مشکل سلیقهیی داشته باشند یا چشم طمع به کیسۀ این جناب دوخته و حالا که امیدهای شان سوخته اینگونه میتازند
دو سه شب پیشتر، در یکی از برنامه های تلویزیون طلوع، گردانندۀ جوان و
موفق این رسانه، ابومسلم شیرزاد گفتوگویی داشت با این ادیبِ بیادبیات، از
دیدنِ آن گفتوگو عرق شرم بر رخسارم جاری شد و پرسشی ذهنم را فشرد که چرا
چنین آدمِ بیسواد و ناتوانی را آورده اند و بر کرسی استانداری بدخشان
نشانیده اند؟
جناب ادیب که از سوی هوادارانش دکتر نامیده میشود و نام و
تخلص بلند بالایی دارد، به قولِ خودش "بیست سال کار فرهنگی و رسانهیی
کرده" در آن برنامه، بیش از حد تصور بنده عوامانه و به لحن کوچهبازاری حرف
میزد و نمیتوانست حرف هایش را دستکم یک ساختار منطقی داده و تسلسل
کلمه ها را حفظ کند
یکی از پاسخ هایی که سبب شد من شاخ دربیارم این بود: "در بدخشان، بیست و پنج تا سی نشریۀ چاپی فعال است"
بر همگان آشکار است که ریاست اطلاعات و فرهنگ بدخشان، ناکارآمد ترین ریاست
فرهنگ در این سرزمین است و تا هنوز نتوانسته کوچکترین کار فرهنگییی را
انجام بدهد.
تا جایی که من خبر دارم دوسه نشریۀ غیر دولتی و آنهم با
هزاران مشکل و بعد از وقفه های درازمدت در این شهر نشر می شوند و یک هفته
نامه حکومتی است که هنوز هم به سبک و سیاق پنجاه سال پیش مینویسد و
نتوانسته است پوست اندازی کند لااقل از نظر ساختار و شکل ظاهری، چه برسد به
محتوا و روش نوشتاری آن.
من نمیدانم این بیست و هفت نشریۀ دیگر در کجای بدخشان چاپ میشوند که کسی را دسترسی به آنها نیست.
پرسیده شد که چرا شهردار محترم محافظان لباسشخصی دارد؟ عالیجناب فرمودند که "ایشان یک شخص نیک و معیوب میباشند".
جناب استاندار خیلی به راحتی چشم بر روی حقایق تلخ بدخشان بسته و می خواستند خاک در چشم خلق الله بزنند.
از بی عدالتی ها، زورگویی ها و معاملات نامشروع نذیر محمد، شهردارِ
شهرسوزِ فیض آباد حرفی به میان نمیآوردند و کمترین اشارهیی را هم بر نمی
تافتند.
از آفتاب روشن تر است که بر اثر بی کفایتی، نبود مدیریت سالم و
قاطع و ناکارایی جناب ادیب که گویا دکتر است و استاد دانشگاه بوده و بیست
سال کار فرهنگی کرده. بدخشان از یک استان امن و پر از آرامش تبدیل شده به
یک مکان ناآرام و طالب زده .
زیربناهای اقتصادی ساخته نشدند، فرهنگ و
دانش مدرن جا نیفتاد، دانشگاه بدخشان هنوز هم در گرو گروه های معین بوده و
فضایی برای نفس کشیدنِ آزاد دانشجویان و استادان ندارد.
بنیادگرایی وحشتناکِ مدل عربی و وهابی روز به روز قوی تر و گسترده تر می شود
پروژه های بسیاری یا ناتمام ماندند یا حیف و میل شدند و یا هم به جای های
دیگر برده شدند و ده ها ناکامی و بدبختی دیگر که فرصت پرداختن به آن ها
نیست.
جناب ادیب! چنان ناتوان اند که در طول دو سه سال زمامداری ایشان
در بدخشان، حزب خودِ شان جمعیت اسلامی رو پسرفت بوده و رقیبش حزب اسلامی
در تبانی با حزب تحریر و سایر بنیادگرا ها به گونۀ سرسام آوری پیشرفت
داشته و مقام معظم رهبری بدخشان نتوانسته لااقل برای هواداران خودش کاری
بکند
تنها دستاورد جناب ادیب ساختِ دو ویلای زیبا در کنار دریای کوکچه
هست که اگر روزگاری صلاح الدین خان از ایشان حمایت نکند و از سریر سرداری
به زیر کشیده شوند در آنجا استراحت بفرمایند و اگر بتوانند همان سی نشریه
چاپی را بخوانند.
شیخ شیراز هشت سده پیش چه زیبا و انگار برای ادیب صاحب گفته
بوریاباف اگر چه بافنده هست
نبرندش به کارگاه حریر