هذیان های انترنتی

چشمی و صد نم، جانی و صد آه

هذیان های انترنتی

چشمی و صد نم، جانی و صد آه

بابه نوروز

کم کمَک نوروز رسید، بزرگ‌ترین و خجسته‌ترین جشنِ ما، دست‌کم تا چار روز دیگر بابه نوروز دروازه خانۀ تک تکِ ما را، تَک‌ تَک خواهد زد. این دومین نوروز است که در کابل استم و از خانه، از یشتیو کوچک و زیبایم دور، نمی‌دانم خانه را کی پاک خواهد کرد و دُوده (سیاهی) را کی خواهد زد؟ غنچه‌های بید و سبزۀ تازه را چی کسی به خانه خواهد آورد و نخستین "شاگون (شگون) بهار مبارک" را چه کسی خواهد گفت نمی‌دانم؟ همین‌قدر می‌دانم که پشتِ سُمنک، پشتِ یشتیو، پشتِ خانه و پشتِ نوروز مان دق شده ام و دل‌تنگ.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد