هذیان های انترنتی

چشمی و صد نم، جانی و صد آه

هذیان های انترنتی

چشمی و صد نم، جانی و صد آه

مادر! دلم برایت تنگ شده

مادر! مادر مهربان ! مادرم ! امروز روز مادر است ، میدانی ؟ امروز همه پیام های تبریکی برایت میفرستند و واژگان زیبا و دلانگیز ترین کلمه ها را در پست کارت ها و عکس های زیبایی جا میدهند و برایت میفرستند ، کار خوبی است مگر نه ، ولی هیچکدام اینها نمیتوانند زحمت و بیدار خوابی یک شبت را جبران کنند .
مادر! بارها گریه کرده ام و ترا از خواب خوشت بیدار ساخته ام ، اکنون شرمنده ام .
مادر! بار ها نافرمانی کرده ام و گپت را نگرفته ام حالا سخت شرمنده ام .
مادر!نمیدانم محبت ات را چگونه جبران کنم و چگونه از کارهای بدم پوزش بخواهم .
مادر! مادر دوست داشتنی ام ! در آن شب هاییکه تا دمیدن سحر درکنار گهواره ام . بیدار مینشستی و لالایی زمزمه میکردی . آیا باورت می آمد؟ که روزی این پسرت این پسر ولگردت چنین دلت را میشکند و اشکهایت را میریزاند . باور کن مادر ، من خودم هم نمیدانم چرا چنین شده ام . شبها تا صبح بیداری و سیگار و شراب و روز ها تا شام ولگردی نه کار و وظیفه یی و نه ثبات و استقامتی . نمیدانم نفرین کدام دل شکسته یی
و دعای بد کدام قلب پاکی مرا گرفته است که چنین شده ام
مادر! من خودم سخت خجلم .اما چکنم چاره یی ندارم
مادر! دوستت دارم باور کن بیش از حد دوستت دارم
دوستت دارم مادرم
مادر دوستت دارم و دلم برایت میتپد . میدانم که چه وضعی داری و در آن صدها فرسنگ دورتر نگران منی و هر روز چشمت بدروازه است . منتظر منی
مادر دلم برایت تنگ شده
پشتت دق شده ام

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد